انیمیشن کوتاه Alike (به معنای یکسان)
این داستان در یک شهر افسرده و بی رنگ که در آن شهر و ساکنانش هیچ نوع خلاقیتی وجود ندارد، اتفاق می‌افتد. با این حال تنها دو شخصیت اصلی، پدر Copy و پسرش Paste هستند که رنگی هستند. در این انیمیشن، رنگ به طور استعاری در طول داستان به نمایش و مقایسه خلاقیت در محیط و شخصیت ها استفاده می‌شود. در ابتدا، پدر برای کار آماده می شود و پسرش را برای مدرسه آماده می کند.
در راه پسر متوجه شخصیت رنگی می‌شود که در پارک می‌بیند. پسرش با عملکرد او جذب می شود، با این حال توجه او توسط پدرش قطع می شود و همچنان به راه خود به مدرسه ادامه می دهد. هنگامی که پدر پسر خود را به مدرسه می برد و خودش شروع به کار می‌کند، رنگش را از دست می دهد. در حالی که پسر در مدرسه است، تلاش می کند خلاقیت خود را با کشیدن نقاشی به جای انجام کار مدرسه بروز دهد. در پایان روز، پدر در انتظار پسر خود برای بازگشت از مدرسه است و به محض اینکه او را در آغوش می گیرد دوباره رنگ خود را باز پس می‌گیرد.
همانطور که روزها به همان روال می‌گذرد، پسر مجبور است که در مدرسه کمتر خلاق باشد، و این باعث می شود هر دو نفر ناراضی باشند، در نتیجه هر دو آنها کم کم رنگ خود را از دست می دهند. تا اینکه یک روز پدر سعی می کند پسرش را با دیدن ویولنیست در پارک شاد کند. ولی، او دیگر آنجا نیست. در عوض، پدر در پارک ایستاده و کار او را تقلید می‌کند و به پسرش و خود شادی می بخشد.
در سال 2010، مارتینز و کانو این پروژه را با بودجه ای در حدود 60،000 یورو با استفاده از پس انداز خود آغاز کردند. و با استفاده از نرم افزار Blender در مدت ۴ سال به اتمام رساندند. هنگامی که انیمیشن در سال 2015 تکمیل شد، در جشنواره های فیلم در سراسر جهان برجسته شد، و جوایز بسیاری گرفت.
وقتی در سال 2016 جایزه بهترین انیمیشن کوتاه Goya را دریافت کرد. تا آن زمان تعداد کمی از مردم این فیلم را دیده بودند، بنابراین هر دو مدیر تصمیم گرفتند برای اینکه بیشتر دیده شود آن را در اینترنت در سایت های محبوبی مثل Youtube و Vimeo و توییتر و فیس بوک آپلود کنند. از آن زمان تاکنون بیش از ۶ میلیون بار تنها در یوتیوب دیده شده است.
